۱۳۹۰ تیر ۲۸, سه‌شنبه

مادر شاهرخ زمانی


مادر شاهرخ زمانی: بعد از ۳۲ روز اعتصاب غذا فرزندم را نشناختم

شاهرخ زمانی، عضو شورای نمایندگان کمیته پیگیری ایجاد تشکل‌های کارگری، و عضو سندیکای کارگران نقاش، که در ۱۷ خرداد بازداشت شده است، در روزهای اخیر از زندان انفرادی به بخش عمومی انتقال یافت.


به گزارش رادیو فردا، وی در پی ۳۲ روز اعتصاب غذا، و به دلیل ضعف جسمی، به بهداری زندان و سپس به بخش عمومی انتقال یافت.


زرین نجاتی، مادر شاهرخ زمانی، در گفت‌وگو با رادیوفردا می‌گوید که پسرش چنان ضعیف شده بود، که او در ابتدا دیدار، قادر به شناسایی او نبود.


خانم نجاتی، وضعیت آقای زمانی در تازه‌ترین ملاقات شما چگونه بود؟


شاهرخ زمانی که او را انفرادی برده و تنهایی نگه داشته بودند، آنقدر وزنش پایین آمده بود که اصلا من او را نشناختم و وقتی آوردنش حتی نمی توانست با من صحبت کند.


این طور که گفتید، خیلی لاغر شده است؟


آره.آره خیلی لاغر شده است. می‌توانم بگویم ۲۰ کیلو یا ۲۲ کیلو لاغر شده است. آنقدر لاغر و تکیده شده که وقتی آوردنش من نشناختم. کسی به من گفت که بابا این شاهرخ است دیگر. بی‌حال بود. نمی‌توانست با من صحبت کند و حرف بزند.

به شما گفتند که به چه دلیل ایشان را بازداشت کرده‌اند؟

پسرم گفت من که از تهران به تبریز آمدم وقتی داشتم از ماشین پیاده می‌شدم، مرا دستگیر کردند و من در این مورد هیچ نمی‌دانم. پرسیدم که مرا برای چه دستگیر کرده‌اید.

خبر دارید که ایشان وکیل گرفته است یا نه ؟


بله. تازه بچه‌ها برایش وکیل گرفته‌اند. الان دو سه روز است که می‌آید اینجا ولی تعطیل است.

خودش از شرایطش صحبتی کرد؟ چیزی گفت؟


والله چیزی نگفت. اصلاً حال نداشت که چیزی بگوید. گفتم برای چه شما را گرفته‌اند؟ کاری کرده‌اید؟ چیزی با شما بوده است؟ گفت نه. هیچ چیزی از من نگرفته‌اند.

گویا اینها یک نفر نبوده‌اند که بازداشت شده‌اند، چهار نفر بوده‌اند. آنها را از قبل در تبریز بازداشت کرده بودند. دقیق نمی‌دانم، بعد از پسرم بازداشت کرده‌اند یا قبل از آن. با پسرم می‌شوند پنج نفر که بازداشت شده‌اند، دیگر نمی‌دانم آنها احیاناً چیزی گفته‌اند که پسرمن هم بازداشت شده است؟ نمی‌دانم. به ما چیزی نمی‌گویند.

 مقامات دادگستری اصلاً به شما نگفتند که ایشان به چه دلیل دستگیر شده است؟

والله من هر وقت رفته‌ام پاسخ درستی نگرفته‌ام. همین دو سه روز پیش رفتم پیش قاضی‌اش، می‌گفت که به خاطر مسائل امنیتی دستگیر شده. امنیت مملکت را به هم زده. از این جور حرف‌ها می‌گفت. اما خودش می‌گوید که هیچی از من نگرفته‌اند و منم هیچ کاری نکرده‌ام.

می‌دانید که پسر من فقط یک کارگر نقاش است. از حقوق آنها دفاع می‌کند. اگر هم چیزی بنویسد به خاطر آنها و به خاطر کارگرها بوده. آنهم که قانونی است.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر