۱۳۹۳ خرداد ۳, شنبه

تقديم به شاهرخ زماني و ديگر كارگران در بند

برگزينم برايت كدامين را

از ميان انبوه واژه گان كه در ذهنم صف كشيده اند
اي انسانهای والا ، ای  رنجبران مبارز
اي كه به راهي انساني و راستين قدم نهاده اي
راه همه بزرگان و خوبان
تو فهميده اي درد مشترك ما را
درد پدري كه براي سير كردن شكم كودكش
سگدو ميزد
از بوق سگ تا قير اندود شامگاهان
درد مادري كه عفت ميفروشد براي نان شبش
درد كودكي كه به جاي كلاس درس
دل به كار و خيابان
تن داده است به استثمار
آري راه تو راه مبارزه با درد مشترك است
وتو فرياد كرده اي اين درد را
چون كوه
گهي مقاوم و استوارو خموش
گهي پر خروش
چون آتشفشان
كه خروش تو خروش كارگر است
روزي خواهد آمد كه فوران گدازه هايت
به آتش خواهد كشيد همه پليدي ها را
اي سمبل مبارزه
اي نماد استقامت
و بدان همه كودكان وكارگران
چون رشته كوهي دست به دست تو خواهيم داد
كه اتحاد و همبستگي حرف توست
اي زنان، مردان، كودكان كارگر جهان بيايد متحد شويم
براي تو مينويسم
تو را ميشناسم
تو را كه لبانت فرياد كرده اند درد مشترك ما را
تو را كه دستانت سلاحي ساخته است از قلم
براي پيكار با نابرابري ها
آري تو نويد بخش راه و روزي
كه بايد مبارزه و مطالعه كرد برايش
روز و راهي كه فرجامش
روزي است كه واژه اي به نام استثمار با لبان همه نا آشناست
روزي كه انساني هم نوعش را به بردگي و بندگي نمي گيرد
روزي كه از صداي شكم كودكي نتوان سمفوني و تراژدي ساخت
روزي كه هر كودكي بتواند بگويد و بنويسد
بابا نان داد
ديگركودكي به اسم كودك كار وخيابان نيست
وپدر و مادري شرمنده كودكش
آري تو مبارز و نويد بخش اين راه و اين روزي
اي كارگر مبارز
راهت پر رهرو و دستت متحد


( اسماعيل فتاحي 1393/3/1تبريز)



هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر